• وبلاگ : سكوت _ فريادي در دل
  • يادداشت : jir jirak
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    دوستش مي دارم
    چرا که مي شناسمش
    به دوستي و يگانگي .
    هنگامي که دستان ِ مهربانش را بغ دست مي گيرم
    تنهايي غم انگيزش را در مي يابم .
    اندوهش
    غروبي ديگر است
    در غربت و تنهايي .
    هم چنان که شادي اش
    طلوع ِ همه ي آفتاب هاست .
    دير زماني در او نگريستم
    چندان که چون نظر از او باز گرفتم
    در پيرامون ِ من
    همه چيزي
    به هيات ِ او در آ مده بود .
    آن گاه دانستم که مرا ديگر
    از او
    گريز نيست .
    (احمد شاملو )